هيچ بازار نديدست چنين شيدايي !


 






 

بررسي علل مصرف گرايي جامعه از نگاه يک روانپزشک
 

آقاي دکتر ، به نظر شما کمي دير به فکر اصلاح الگوي مصرف نيفتاده ايم ؟
 

در ايران نه اما در سطح جهان کمي دير شده و روندهاي برگشت ناپذيري درباره محيط زيست به وجود آمده است .در ايران به دليل آموزه هاي ديني و فرهنگي چيزي به نام اسراف در فرهنگمان نداشته ايم .

آمارها حاکي از مصرف زياد مردم دارد ، نظر شما چيست .
 

با شما موافقم که در برخي موارد نياز به توجه بيشتر است اما در ابتدا اگر به آن توجه کنيم مي بينيم متوازن مي شود .با اينحال اين امر داراي جنبه هاي متعددي است که مصرف کننده فقط يکي از آن هاست .

ما طي سال ها به مصرف زياد عادت کرده ايم .مثلاً همين گوشي هاي همراه که مردم با آمدن هر مدل جديد سريع گوشي خود را تعويض مي کنند .به نظر شما چرا جامعه ما به اين سمت حرکت کرده است ؟
 

تا زماني که انسان خود را جزيي از طبيعت مي دانست ، طبيعت براي او مهم بود .حتي در برخي فرهنگ ها بعضي از موجودات حالت تقدس و احترام داشتند مثلاً سرخپوستان آمريکا به گاوهاي وحشي احترام مي گذاشتند و هرگز بيش از نياز خود شکار نمي کردند اما از زماني که مردم متوجه شدند با نيروي علم مي توانند بر طبيعت پيروزي پيدا کنند ، به مرور احتياط را کنار گذاشتند . مصرف بيش از حد به وسيله فرهنگ سرمايه داري تقويت شد و در نتيجه بخشي از منابع تجديد ناپذير در معرض خطر قرار گرفته و از بين رفتند . جامعه صنعتي غرب حيات خود را در توليد و مصرف بيشتر مي داند .

و جايگاه ما کجاست ؟
 

شروع اين روند از زماني بود که تمايل به صنعتي شدن در کشور ما به وجود آمد و ارتباط ما با فرهنگ هاي غربي بيشتر از گذشته شد . در آن زمان ( حدود 70سال پيش ) مصرف گرايي و تجمل گرايي به مرور در جامعه ما رسوخ کرد و طبقات نو کيسه و تازه به دوران رسيده ، بيش از سايرين سعي در اثبات ثروتمند بودن و نمايش آن داشتند .تا قبل از آن جز عده بسيار محدودي حتي صاحبان ثروت و مکنت هم تمايلي به تجمل گرايي و تظاهر نداشتند و تلاش مي کردند از نظر ظاهر شبيه ساير افراد جامعه باشند .چون احساس مي کردند در غير اين صورت باعث دلشکستگي ديگران خواهند شد .

علت تمايل در تظاهر و نمايش ثروت که به نوعي باعث ايجاد چشم و همچشمي شده است،چيست ؟
 

معمولا طبقاتي که ناگهان به ثروت مي رسند به طور ناخودآگاه از بابت اين که پيشينه اي در اين مورد نداشته اند احساس ناراحتي و حقارت کرده و گمان مي کنند داشتن ثروت و امکانات به معني توانمندي و احترام بيشتر است .چون اين تمايل در آن ها برآورده نشده است ، سعي مي کنند با نمايش ثروت براي خود احترامي کسب کنند .

براي بازگشت به جايگاه 60-70 سال پيش بايد چطور برنامه ريزي کنيم ؟
 

بايد ارتباطات خود را با طبيعت هماهنگ کنيم . نبايد فراموش کرد که اصلاح الگوي مصرف به استفاده بهتر از منابع هم مرتبط است . به طور مثال کشور ما خشک و کم آب است و کارشناسان نسبت به برداشت بيش از حد از آب هاي زير زميني و قنات ها هشدار مي دهند .

گاهي به افرادي که نسبت به مصرف خود دقيق تر هستند بر چسب خساست زده مي شود ، چرا ؟
 

ما در مصرف طبيعي داراي توقعاتي هستيم اما بخش زيادي از مشکلات به خاطر سرمشق ها و نمونه هاي ناهنجار مصرف است . بخشي نيز مربوط به افرادي است که به دليل مشکلات روان شناختي يا بيماري ها و مشکلات شخصيتي ، روش هاي نادرستي در خريد و مصرف دارند و گاه اين افراد به نوعي سرمشق ديگران مي شوند . تبليغات در اين زمينه بي تأثير نيست . صاحبان قدرت و صنايع مايلند مردم هر چه بيشتر مصرف کنند تا سود آن ها بيشتر شود و در اين راستا تبليغات گسترده اي انجام مي دهند .در برخي از کشورها تبليغات بر مصرف بيشتر مردم ، راهي براي رشد اقتصادي و توليدات بيشتر است .

نمونه اي جهاني در اين مورد وجود دارد ؟
 

بعد از بارش باران هاي اسيدي که به دنبال مواد آلوده کننده کارخانه هاي صنعتي در کشورهاي اروپايي رخ داد ، اين کشورها توليد و مصرف خود را مورد بازنگري قرار دادند و مقررات شديدي درباره آلايندگي هوا وضع کردند .به طور مثال در حال حاضر بسياري از توليدات برندهاي اروپايي ، در کشور هاي آسيايي و آفريقايي توليد شده و نام شرکت اصلي را دارد . مردم اين کشورها مراقب مصرف خود هستند و هر چيزي را به سرعت دور نمي اندازند اما در آمريکااصولا مصرف گرايي ديدگاه کلي مردم است .اين کشور بزرگترين مصرف کننده جهان است و در عين حال بزرگترين آلاينده منابع جهاني نيز محسوب مي شود .

چرا ؟
 

چون اين کشور فرهنگ و تاريخ مشخصي ندارد بنابراين مي کوشند با نمايش ثروت و قدرت براي خود کسب احترام کنند .بسياري از کشورها هم از امريکا تبعيت مي کنند در حالي که از امکانات مالي اين کشور برخوردار نيستند .در نتيجه از ساير کشورها وام مي گيرند و خود را مقروض مي کنند .

تا اين جا درباره علل اجتماعي مصرف گرايي صحبت کرديد .دلايل رواني آن چيست ؟
 

برخي از مردم بيش از حد ، نياز به جلب توجه ديگران دارند و هنگامي که اين نياز با برخي ويژگي هاي ديگر از جمله سطحي بودن عواطف و يا تلقين پذيري همراه شود ، فرد به اختلال شخصيت نمايشي مبتلا مي شود .اين افراد تلاش مي کنند به عناوين مختلف مانند نوع آرايش و پوشش و برگزاري مهماني و غيره جلب توجه کنند که خود به نوعي مروج مدهاي جديدند .مردم هم براي عقب نماندن از قافله مد ، از اين افراد پيروي مي کنند .

وچه کسي به اين افراد خط مشي مي دهد ؟
 

صاحبان صنايع مانند پوشاک هر چند ماه يک بار يک طرح و رنگ را مد مي کنند و در نتيجه مردم تلقين پذير نمايشي ، نادانسته از آنها پيروي مي کنند و به طور ناخودآگاه مروج مدهاي آنان هستند . در حالي که واقعاً هر مدل و رنگي براي هر کسي برازنده نيست .

ساير علل رواني اين رفتار چيست ؟
 

مبتلايان به نارسايي شخصيت خود شيفته يا به عبارت عامه مردم افراد « از خود متشکر » نيز گروه ديگري از افراد مصرف گرا هستند . آن ها چون فکر مي کنند از مردم عادي برتر هستند ، دوست ندارند شبيه کسي باشند و مي کوشند از نظر ظاهر و زندگي با سايران متفاوت باشند .اين افراد به راحتي فقط براي اين که بگويند از فلان مغازه معروف يا فلان مارک خريد کرده اند ، حاضرند چندين برابر قيمت واقعي يک کالا هزينه کنند .افراد وسواسي هم گروه ديگري از بيماران مصرف گرا هستند .

ويژگي اين بيماران چيست ؟
 

برخي مبتلايان به وسواس -اجبار ، احساس مي کنند مجبورند از يک کالا چند تا شبيه هم در طرح يا رنگ هاي متفاوت بخرند .البته هدف آنها از اين خريدها استفاده نيست بلکه فقط مي خواهند اين اجناس را خريداري کنند .يکي ديگر از مشکلات اين بيماران ،تعويض هاي مکرر بعد از خريد است .

با توجه به اين که يکي از موارد مصرف زياد آب ، شستشو است آيا مي توان اين امر را به ابتلا بسياري از افراد به وسواس شستن مربوط دانست ؟
 

بله ، برخي از زن ها و مردها وسواس شستشو دارند .خانم هايي که هر روز چندين بار حياط و حتي ديوارها را هم با آب مي شويند و عادت دارند هر چند دقيقه يکبار دست هايشان را بشويند ، به نوعي بيمار هستند .

علت رواج اين نوع وسواس چيست ؟
 

مراکزي از مغز که بايد به دنبال صدور يک فرمان خاموش شوند ، نمي شوند و همين امر باعث مخابره مکرر يک فرمان به صورت خريد ، شستشو و غيره مي شود .

راه حل اين افراد چيست ؟
 

اين اختلالات را نمي توان با نصيحت درمان کرد و گاه نياز به درماني هاي دارويي وجود دارد .

و چند درصد مردم از وسواس رنج مي برند ؟
 

حدود 1 درصد .

تفاوت مبتلايان وسواس -اجبار با اختلال شخصيت وسواس اجبار چيست ؟
 

افرادي که مبتلا به اختلال شخصيت وسواس -اجبار هستند از جهاتي رفتارهاي مثبتي دارند .اين افراد بسيار وقت شناس ، وظيفه شناس و صرفه جو هستند و البته هميشه نگرانند که اتفاق بدي برايشان پيش آيد ، به همين دليل هميشه به فکر روز مبادا هستند .اين افراد در حاليکه از امکانات مالي برخوردارند از هزينه کردن در امور ضروري براي خود و خانواده شان هم مضايقه مي کنند .اين صرفه جويي افراطي گاهي هزينه هاي بيشتري به خانواده تحميل مي کند .

آيا بيماري ديگري که باعث مصرف زياد شود ، وجود دارد ؟
 

بله . يکي از اين بيماري ها ، شيدايي -افسردگي است .اين افراد بسيار افسرده هستند و با کسي حرف نمي زنند و ميلي به زندگي ندارند و خواب و اشتها آنها تحت تأثير اين بيماري قرار دارد .اين افراد بعد از مدتي ناگهان حالت نشاط و تحرک زياد پيدا مي کنند .در اين دوره نشاط شروع به خريد بسيار زياد و غير ضروري مي کنند .در اين دوره ممکن است حتي همه دارايي خود را با يک خريد غير ضروري و اشتباه از دست بدهند ؛ مثلاً با يک سرمايه گذاري اشتباه .ممکن است يکي از اين بيماران سوار تاکسي شود و ده ها برابر کرايه خود به راننده انعام بپردازد .بذل و بخشش هاي افراطي اين افراد گاهي باعث ايجاد مشکلات قانوني هم مي شود .

به نظر شما مشکل اصلي مصرف گرايي ما ايراني ها ريشه دراين بيماري ها دارد يا در فرهنگ ما ؟
 

به طور حتم عامل اصلي مصرف گرايي ما اين بيماري ها نيستند . اگر چه اين بيماران روي خريد و رواج مدهاي عجيب تأثير دارند اما درصد آن چندان قابل توجه نيست . عوامل رواني و اجتماعي به مراتب در اين زمينه مؤثر ترند .متأسفانه گاه به نظر مي رسد در جامعه ما ظاهر بيشتر از باطن اهميت دارد و گمان مي شود با تکيه بر ظاهر بهتر مي توان کارها را جلو برد و ديگران را قانع کرد .توجه بيش از حد به ظاهر يکي از عوامل رواج مصرف گرايي است . يکي ديگر از مشکلات ما اين است که به جاي اين که هنرمندان ، دانشمندان و اديبان سرمشق جوانان باشند اغلب هنر پيشه ها ، خوانندگان وفوتباليست هاي الگوي آن ها هستند که خود مروج مصرف گرايي اند .نبايد فراموش کرد که علاوه بر موارد ياد شده بخشي از مشکلات ما نيز ناشي از وجود زير ساخت هاي غير استاندارد در کشور است مثل لوله کشي هايي که متعلق به 70-60 سال پيش است . تبليغات جهاني در فرهنگ مصرف گرايي مؤثر است .

اما اين تبليغات در همه کشورها وجود دارد .پس چرا برخي از کشورها مانند ما در گروه سردمداران مصرف نيستند ؟
 

چون در آن کشورهاي سازمان هاي حمايت از مصرف کننده وجود دارد . اين سازمان ها جلو تبليغات بي مورد را مي گيرند .صدا و سيماي ما خودش مروج استفاده از کالاهاي خارجي و وارداتي است .در حالي که بايد استفاده از اتومبيل ها و لوازم خارجي در فيلم ها جاي خود را به توليدات داخلي بدهد .در برنامه هاي ما معمولاً نهايت ثروت يا فقر به نمايش در مي آيد ؛ گويي حد وسطي وجود ندارد .برنامه هايي که ثروت را نمايش مي دهند ناخودآگاه مردم را به سمت مصرف زياد سوق مي دهد و فيلم هايي که موضوع آن ها فقر است نيز نتيجه معکوس دارند .

توصيه شما به مردم ايران چيست ؟
 

در فرهنگ ما ، از کودکي مدام به بچه گفته شده چه کاري انجام دهد و چه کاري را انجام ندهد .تبليغات مستقيم و نصيحت بي فايده است .بايد بيش از هر چيز روي تبليغات غير مستقيم کار شود ، مثلاً اگر در فيلم ها بازيگر ها بر اساس اصول مصرف درست رفتار کنند ، تأثير بيشتري خواهد داشت .
منبع: هفته نامه فرهنگي -اجتماعي همشهري مثبت 162